مامان شدم دوباره

نی نی بدون دردسر من

1390/2/16 23:34
نویسنده : معصومه
810 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به روی ماهت به چشمون سیاهت

امروز تعطیل بود و من و باباییت تا ساعت ١٢ خوابیدیم و بعدشم رفتیم خونه مامان جونت کله پاچه توپی زدیم به بدن. امروز اصلا فعالیت نداشتم. برخلاف روزهای گذشته سردرد هم نداشتم. وقتی علامتی از تو ندارم و انقدر بی دردسر بزرگ میشی یه ترسی میفته تو جونم. ترس از اینکه نکنه رفته باشی. میخوام پس فردا بازم برم آزمایش تا مطمین بشم سرجاتی. نه اینکه بهت شک داشته باشم ها اما خب به مامانت حق بده. چشمم ترسیده. وقتی هیچ نشونه ای ازت نمی بینم بداخلاق میشم و سر بابات غر میزنم. زودتر یک نشونه ازت میخوام . تورو خدا.

امشب رفتیم خونه بابابزرگت. عمو کوچیکه پیتزا درست کرده بود. من به خاطر تو سوسیس و کالباس و نوشابه لایت نخوردم. قیافه مامان بزرگت دیدنی بود. میدونم که بهم مشکوکه. منم شروع کردم به نالیدن از اینکه تازگیها دارم وزن اضافه میکنم و خیلی چاق شدم. اینارو گفتم که اگه می بینن چاقالو شدم شک نکنن باردارم.

نی نی خوشگل و دوست داشتنی درسته که بی دردسر بودن خوبه اما دل مامانت برای یک نشونه مطمین از تو تنگ شده. خواهش میکنم پیشم بمون و محکم سر جات بچسب گلم. بووووووووووووووووووووووس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان سید ابوالفضل
17 اردیبهشت 90 1:59
مبارکهههههه انشالله به سلامتی.
رزا
17 اردیبهشت 90 2:16
سلام مامان مهربون انشاالله همه چي بخوبي پيش ميره... دل قوي دار